ارژنگ دستش را مشت کرد تا به صورت مرد بگوبد که صنوبر از زیر میز دستش را گرفت . مرد کمی سکوت کرد که عصبانیتش کمتر شود و ادامه داد
"خوب حالا بهتره حرف بزنیم.. واقعا قصد شما از آمدن به اسرائیل چی بود؟
ارژنگ ناکهان با صدای بلند گفت
" آمدیم حال شما رو بپرسیم!!آقا می فهمین که چی میگین !! یه مو از بدن ما راضی نبود که به اسرائیل بیایم چرا اینو از خلبان نمیپرسین ؟"
مرد جواب داد "چون خلبان هندیه ..ما به هندی ها کاری نداریم این شما ایرونی ها هستین که میگین اسرائیل باید نابود بشه !! توی خیابونها داد میزنید مرگ بر اسرائیل !!از کجا معلوم شما ایرونی ها هواپیما رو دست کاری نکردین تا خراب شه و اینجا فرود اضطراری کنه ! و نقشه ای رو برعلیه ما پیاده کنین ، راستشو بگین قصد شما چی بوده؟"
ارژنگ آنقدر عصبانی شده بود که دلش میخواست محکم بزند توی دهن مرد اسرائیلی، ولی سعی کرد که خودش را آرام نشان دهد و گفت
"از لهجه فارسی حرف زدن شما کاملا پیداست که شما ایرونی هستین ، پس شما اینجا چکار میکنین ؟"
ارژنگ دستش را مشت کرد تا به صورت مرد بگوبد که صنوبر از زیر میز دستش را گرفت . مرد کمی سکوت کرد که عصبانیتش کمتر شود و ادامه داد
"خوب حالا بهتره حرف بزنیم.. واقعا قصد شما از آمدن به اسرائیل چی بود؟
ارژنگ ناکهان با صدای بلند گفت
" آمدیم حال شما رو بپرسیم!!آقا می فهمین که چی میگین !! یه مو از بدن ما راضی نبود که به اسرائیل بیایم چرا اینو از خلبان نمیپرسین ؟"
مرد جواب داد "چون خلبان هندیه ..ما به هندی ها کاری نداریم این شما ایرونی ها هستین که میگین اسرائیل باید نابود بشه !! توی خیابونها داد میزنید مرگ بر اسرائیل !!از کجا معلوم شما ایرونی ها هواپیما رو دست کاری نکردین تا خراب شه و اینجا فرود اضطراری کنه ! و نقشه ای رو برعلیه ما پیاده کنین ، راستشو بگین قصد شما چی بوده؟"
ارژنگ آنقدر عصبانی شده بود که دلش میخواست محکم بزند توی دهن مرد اسرائیلی، ولی سعی کرد که خودش را آرام نشان دهد و گفت
"از لهجه فارسی حرف زدن شما کاملا پیداست که شما ایرونی هستین ، پس شما اینجا چکار میکنین ؟"
ارژنگ دستش را مشت کرد تا به صورت مرد بگوبد که صنوبر از زیر میز دستش را گرفت . مرد کمی سکوت کرد که عصبانیتش کمتر شود و ادامه داد
"خوب حالا بهتره حرف بزنیم.. واقعا قصد شما از آمدن به اسرائیل چی بود؟
ارژنگ ناکهان با صدای بلند گفت
" آمدیم حال شما رو بپرسیم!!آقا می فه